مرحله دوم عملیات کربلای پنج
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي پنج »
نیروهای گردان علیرغم خستگی ناشی از مرحله اول و شهادت تعداد زیادی از نیروها و مجروح شدن تعدادی دیگر؛ از جمله فرماندهی گردان، در مرحله دوم عملیات بر اساس دستور فرماندهی حضور مییابند. در این مرحله قرار بود ابتدا گردان فجر عمل کند و سپس گردان کمیل عملیات را ادامه دهد. هدف؛ عبور از نهر جاسم و ضربه به نیروهای دشمن بود. امّا رزمندگان فجر موفق به انجام عملیات نشده و نیروهای گردان کمیل وارد عمل می شوند...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي پنج »
نیروهای گردان علیرغم خستگی ناشی از مرحله اول و شهادت تعداد زیادی از نیروها و مجروح شدن تعدادی دیگر؛ از جمله فرماندهی گردان، در مرحله دوم عملیات بر اساس دستور فرماندهی حضور مییابند. در این مرحله قرار بود ابتدا گردان فجر عمل کند و سپس گردان کمیل عملیات را ادامه دهد. هدف؛ عبور از نهر جاسم و ضربه به نیروهای دشمن بود. امّا رزمندگان فجر موفق به انجام عملیات نشده و نیروهای گردان کمیل وارد عمل می شوند...
مرحله اول عملیات کربلای پنج
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي پنج »
آری! بچهها باشور و نشاط و با سرعت هر چه تمامتر خود را به منطقه عملیاتی شلمچه رساندند و وارد مرحله اول عملیات در شامگاه 19/10/1365 شدند. بخوانید شرح این مرحله از عملیات را از زبان آقای اصغر ماهوتی که فرماندهی گردان را عهده دار بوده است: تا رسیدن به خط دشمن، یک منطقه آبگرفته جلوی ما قرار داشت. ما باید حدود 6 کیلومتر را روی آب با قایق میرفتیم تا به دژ شلمچه یعنی خط اول دشمن میرسیدیم....
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي پنج »
آری! بچهها باشور و نشاط و با سرعت هر چه تمامتر خود را به منطقه عملیاتی شلمچه رساندند و وارد مرحله اول عملیات در شامگاه 19/10/1365 شدند. بخوانید شرح این مرحله از عملیات را از زبان آقای اصغر ماهوتی که فرماندهی گردان را عهده دار بوده است: تا رسیدن به خط دشمن، یک منطقه آبگرفته جلوی ما قرار داشت. ما باید حدود 6 کیلومتر را روی آب با قایق میرفتیم تا به دژ شلمچه یعنی خط اول دشمن میرسیدیم....
حال و هوای معنوی رزمندگان در عملیات کربلای پنج
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي پنج »
آقای علی اکبر همتایی در مورد حال و هوای معنوی رزمندگان گردان کمیل در این عملیات میگوید(1-HAMTAYEE-14) حالات معنوی بچهها قابل توصیف نیست، صبح عملیات بچهها شروع به خواندن زیارت عاشورا کردند. زیارت عاشورا هم با حالتی ساده خوانده می شد، همه گریه می کردند و اشک میریختند. بطوریکه وقتی زیارت تمام شد و خواستیم صبحانه بخوریم بچهها میگفتند: امشب فلانی، فلانی و... شهید میشوند، همینطور هم شد، همان بچههایی که با سوز و گداز زیارت میخواندند، همه شهید...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي پنج »
آقای علی اکبر همتایی در مورد حال و هوای معنوی رزمندگان گردان کمیل در این عملیات میگوید(1-HAMTAYEE-14) حالات معنوی بچهها قابل توصیف نیست، صبح عملیات بچهها شروع به خواندن زیارت عاشورا کردند. زیارت عاشورا هم با حالتی ساده خوانده می شد، همه گریه می کردند و اشک میریختند. بطوریکه وقتی زیارت تمام شد و خواستیم صبحانه بخوریم بچهها میگفتند: امشب فلانی، فلانی و... شهید میشوند، همینطور هم شد، همان بچههایی که با سوز و گداز زیارت میخواندند، همه شهید...
من کار توی مشتم است
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در خط پدافندی فاو، یکی از برادران که موهای سرش بلند شده بود گفت: اگر کسی پیدا میشد و سر من را اصلاح می کرد، خوب بود. شهید اکبر میرزاده که در آنجا حضور داشت بلافاصله گفت: "من کار تو مشتم است[1] " و اصلاح میکنم. خلاصه آنکه وی آن برادر را نشاند و شروع به اصلاح موهایش کرد. اما چون برای اولین بار بود که آن شهید اقدام به اصلاح سر میکرد باعث شد تا قیافه آن...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در خط پدافندی فاو، یکی از برادران که موهای سرش بلند شده بود گفت: اگر کسی پیدا میشد و سر من را اصلاح می کرد، خوب بود. شهید اکبر میرزاده که در آنجا حضور داشت بلافاصله گفت: "من کار تو مشتم است[1] " و اصلاح میکنم. خلاصه آنکه وی آن برادر را نشاند و شروع به اصلاح موهایش کرد. اما چون برای اولین بار بود که آن شهید اقدام به اصلاح سر میکرد باعث شد تا قیافه آن...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید باقر نگهداری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید باقر نگهداری »
سال 1343 در روستای حسنآباد کوشکک، در خانوادهای مذهبی و کشاورز، پسری متولد شد که اورا باقر نامیدند. دوران کودکی را در دامان پدر و مادری مؤمن و پرهیزگار تربیت و با احکام نورانی اسلام آشنایی پیدا کرد. از سن هفت سالگی، تحصیلات ابتدائی خود را در روستای حسنآباد کوشکک آغاز کرد و این دوره را با موفقیت به پایان رساند. به دلیل اینکه علاقه فراوانی به ادامه تحصیل داشت و با وجود اینکه در روستای حسنآباد مدرسه...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید باقر نگهداری »
سال 1343 در روستای حسنآباد کوشکک، در خانوادهای مذهبی و کشاورز، پسری متولد شد که اورا باقر نامیدند. دوران کودکی را در دامان پدر و مادری مؤمن و پرهیزگار تربیت و با احکام نورانی اسلام آشنایی پیدا کرد. از سن هفت سالگی، تحصیلات ابتدائی خود را در روستای حسنآباد کوشکک آغاز کرد و این دوره را با موفقیت به پایان رساند. به دلیل اینکه علاقه فراوانی به ادامه تحصیل داشت و با وجود اینکه در روستای حسنآباد مدرسه...
زندگینامه جانباز علیرضا عابدی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
علی رضا عابدی در تاریخ 1/4/1342 در خانوادهای مذهبی و عاشق اهل بیت علیهم السلام در شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. از همان ابتدای کودکی به خواست دایی و همچنین به علت خوابی که مادرشان دیده بودند، فرزند نورسیده را علیرضا نامیدند. وی پس از گذراندن دوران خردسالی و کودکی، در سن 7سالگی مدتی در دبستان فرهنگ اسلامی و مدتی نیز دبستان فرهمندی دوره ابتدایی را گذراند. پس از دوران ابتدایی در مدرسه راهنمایی ولی عصر(عج) ثبت...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
علی رضا عابدی در تاریخ 1/4/1342 در خانوادهای مذهبی و عاشق اهل بیت علیهم السلام در شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. از همان ابتدای کودکی به خواست دایی و همچنین به علت خوابی که مادرشان دیده بودند، فرزند نورسیده را علیرضا نامیدند. وی پس از گذراندن دوران خردسالی و کودکی، در سن 7سالگی مدتی در دبستان فرهنگ اسلامی و مدتی نیز دبستان فرهمندی دوره ابتدایی را گذراند. پس از دوران ابتدایی در مدرسه راهنمایی ولی عصر(عج) ثبت...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید حمید اکتسابی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
هر دم ستارهای به زمین میکشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است هنوز بیست و دوم شهریورماه ۱۳۴۷ یادآور روز مبارک و خجستهای است. در چنین روزی نور مقدسی در فضای خانه مؤمنی مسلمان تابید و یاری از یاران روحالله با میلادش دیدگان خانوادهای مسلمان و متدین را منور ساخت. گوهر پاک وجود حمید اکتسابی در این روز عرصه حیات را درک نموده و چشمان حقیقتبین او به طبیعت خاکی و جهان فانی گشوده شد. طفل نوپای خانواده پس...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
هر دم ستارهای به زمین میکشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است هنوز بیست و دوم شهریورماه ۱۳۴۷ یادآور روز مبارک و خجستهای است. در چنین روزی نور مقدسی در فضای خانه مؤمنی مسلمان تابید و یاری از یاران روحالله با میلادش دیدگان خانوادهای مسلمان و متدین را منور ساخت. گوهر پاک وجود حمید اکتسابی در این روز عرصه حیات را درک نموده و چشمان حقیقتبین او به طبیعت خاکی و جهان فانی گشوده شد. طفل نوپای خانواده پس...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید موسی علیپور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید موسی علیپور »
با طلوع خورشید نهضت اسلامی در سال 1342، آفتاب زندگی موسی نیز در روستای شکرویه، نورافشانی نمود. بذر شادمانی و شکوفههای لبخند را با خود به همراه آورد و محیط خانه را پر از طراوت کرد. پدر، نام موسی را به امید اینکه فرزندش روزی همچو موسی(ع) عصای مبارزه به دست گیرد و علیه ستمگران بتازد، برای فرزندنش انتخاب کرد. مادر، موسی را که تنها فرزند و امید زندگیاش بود به زیر پروبال گرفت و با عطوفت و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید موسی علیپور »
با طلوع خورشید نهضت اسلامی در سال 1342، آفتاب زندگی موسی نیز در روستای شکرویه، نورافشانی نمود. بذر شادمانی و شکوفههای لبخند را با خود به همراه آورد و محیط خانه را پر از طراوت کرد. پدر، نام موسی را به امید اینکه فرزندش روزی همچو موسی(ع) عصای مبارزه به دست گیرد و علیه ستمگران بتازد، برای فرزندنش انتخاب کرد. مادر، موسی را که تنها فرزند و امید زندگیاش بود به زیر پروبال گرفت و با عطوفت و...
رویای شهادت
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل میکند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم. بچهها با هم شوخی میکردند و بعضی از آنها میگفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید و ما را حلال کنید. یکی از برادرها به نام آقای حسین راحتی که خیلی شوخ طبع بود، گفت: بچهها من از این عملیات بر نمیگردم. به او گفتم: چطور فهمیدی، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید میشوم!...
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل میکند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم. بچهها با هم شوخی میکردند و بعضی از آنها میگفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید و ما را حلال کنید. یکی از برادرها به نام آقای حسین راحتی که خیلی شوخ طبع بود، گفت: بچهها من از این عملیات بر نمیگردم. به او گفتم: چطور فهمیدی، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید میشوم!...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید محمد جواد توکلی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد محمد جواد توکلي »
محمدجواد از نسل استقامت بود و در اول تیرماه ۱۳۴۳ در خانوادهای متدین و مذهبی و علاقهمند به اسلام و مکتب تشیع، چشمهای خود را به روی زیباییها گشود. پدرش میرزا علیاکبر توکلی و جد مادریاش از سادات نیریز هستند. از دوران طفولیت یک نوع کشش و توجه به مبانی دینی در خود احساس میکرد و علاقه عجیبی به قرآن داشت. تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه فرهنگ نیریز شروع کرد. پس از گذراندن دوره ابتدایی وارد مدرسه...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد محمد جواد توکلي »
محمدجواد از نسل استقامت بود و در اول تیرماه ۱۳۴۳ در خانوادهای متدین و مذهبی و علاقهمند به اسلام و مکتب تشیع، چشمهای خود را به روی زیباییها گشود. پدرش میرزا علیاکبر توکلی و جد مادریاش از سادات نیریز هستند. از دوران طفولیت یک نوع کشش و توجه به مبانی دینی در خود احساس میکرد و علاقه عجیبی به قرآن داشت. تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه فرهنگ نیریز شروع کرد. پس از گذراندن دوره ابتدایی وارد مدرسه...